اين مطلب در چهار قسمت ارائه مي شود.
در كشور ما به رغم وجود گنجينه هاي علم و معرفت و داستآنها و افسانه هاي زيبا و آموزنده، اوليا و مربيان بيشترين وقت خود را به مسائل آموزشي كودكان اختصاص مي دهند و دانش آموزان نيز در خانه و مدرسه بيشتر اوقات خود را صرف يادگيري هاي غير فعال كرده، از سختي و خشكي دروس و اضطراب امتحان و نمره رنج مي برند. بدين ترتيب اغلب اوليا و مربيان از هدف اصلي تعليم و تربيت كه پرورش انسان هاي خلاق، مبتكر و كارآمد است، باز مي مانند.
هدف از ذكر اين مطالب آشنايي شما با روش هاي قصه خواني و قصه گويي براي
ادبيات كودكان شامل
ادبيات، كودك را در همه ي اوقات زندگي پرورش مي دهد و باعث مسرت خاطر، وسعت تخيل و قوت تصور او مي شود و نيز نيروي ابتكار و ابداع به او مي بخشد. داستآنها و اشعاري كه كودكان مي خوانند و مي شنوند اثري عميق در فكر و روحيه ي آنان مي گذارد و ايشان را براي رويارويي با مسائل رشد و معاشرت با ديگران آماده مي سازد و نيز در درك و فهم مشكلات زندگي آنان را ياري مي كند.
ادبيات كودك، به ويژه در زمينه هاي زبان آموزي و آموختن كلمات تازه به كودكان، نقش قاطعي دارد.
هدف هاي برنامه ي ادبيات كودكان در آموزش و پرورش دوره ي ابتدايي عبارت اند از:
1- كمك به پرورش قدرت بيان و عواطف و افكار كودكان.
2- تقويت و پرورش نيروي تخيل در كودكان.
3- تحريك قوه ي ابتكار و ابداع در كودكان.
4- ايجاد عشق و علاقه به ادبيات در كودكان.
در تعريف ادبيات كودكان مي توان گفت: مجموعه ي نوشته ها، سروده ها و گفتارهايي است كه از طرف بزرگسالان جامعه براي استفاده ي خردسالان
5- رشد اعتماد به نفس كودك و علاقه مند ساختن او به آزادي و عدالت اجتماعي.
6- برآورده كردن نيازهاي عاطفي كودك و آماده ساختن او براي دريافت پيام هاي اخلاقي و انساني و شهروندي خوب بودن.
?
داستان و قصه نقش بسيار مهمي در تكوين شخصيت كودك دارد. از طريق قصه ها و داستان هاي خوب، كودك به بسياري از ارزش هاي اخلاقي پي مي برد. پايداري، شجاعت، نوع دوستي، اميدواري، آزادگي، جوانمردي، طرفداري از حق و حقيقت و استقامت در مقابل زور و ستم ارزش هايي هستند كه هسته ي مركزي بسياري از قصه ها و داستآنها را تشكيل مي دهند.
پرورش حس زيبايي شناسي در كودك، متوجه ساختن كودك به دنيايي كه اطرافش را فرا گرفته، پرورش عادات مفيد در كودك، تشويق حس استقلال طلبي و خلاقيت كودك هدف هاي اصلي طرح قصه هاي خوب براي كودكان است.
مسئله ي انتخاب كردن قصه، با توجه به انبوه موادي كه در اختيار قصه گوست، به ويژه براي قصه گوهاي تازه كار و مبتدي، مشكلي اساسي است. حتي بهترين و برجسته ترين قصه گوهاي حرفه اي هم قادر به گفتن هر داستاني نيستند. قصه گو، قهرمانان خود را از قصه هايي مي سازد كه با شخصيت خاص و سبك او متناسب باشند. قصه گوي تازه كار، ابتدا بايد سعي كند كه ويژگي هاي شخصيت و سبك گويش خود را ارزيابي كند. سپس از خودش بپرسد: چه نوع داستان هايي را مي توانم مؤثر و خوب بيان كنم؟ چگونه مي توانم شخصيت خود را با قصه هماهنگ كنم تا هر دو بتوانيم با شنونده ارتباط برقرار كنيم؟
پس از آن كه قصه گو كار انتخاب كردن را تمام كرد، وارد مرحله ي آماده كردن داستان براي گفتن مي شود كه از مهم ترين گام هايي است كه در جهت به كار گرفتن فن قصه گويي برداشته مي شود. قصه گو بايد به خاطر داشته باشد كه كار او از بر كردن يا از رو خواندن نيست، بلكه كار او قصه گفتن است كه مانند تجربه اي يگانه باقي مي ماند.
از بر كردن قصه اغلب نخستين مانعي است كه راه سير طبيعي و خودانگيخته ي يك قصه گويي موفق را سد مي كند. قاعده ي درست اين است كه هرگز نبايد داستاني را براي «گفتن» به خاطر سپرد، بلكه با توجه به ساختمان قصه، به خاطر سپردن طرح آن كافي است.
انتخاب و آماده كردن داستان، نخستين گام ها در راه پيشبرد هنر قصه گويي است و هنر قصه گويي بر آنها استوار مي شود. قصه گوهاي مبتدي و تازه كار به زودي متوجه مي شوند زماني را كه براي رسيدن به اين مرحله از رشد سپري كرده اند، سرمايه گذاري مفيدي بوده است.
آماده كردن ذهن و بيان ، در ارائه ي موفقيت آميز يك قصه مهم ترين مُتغيّر به شمار مي آيد. بدون اين انتخاب و آماده كردن بسيار دقيق، قصه گو نبايد انتظار به دست آوردن يك تجربه ي موفق را داشته باشد.
اين مطلب در چهار قسمت ارائه مي شود.
در كشور ما به رغم وجود گنجينه هاي علم و معرفت و داستآنها و افسانه هاي زيبا و آموزنده، اوليا و مربيان بيشترين وقت خود را به مسائل آموزشي كودكان اختصاص مي دهند و دانش آموزان نيز در خانه و مدرسه بيشتر اوقات خود را صرف يادگيري هاي غير فعال كرده، از سختي و خشكي دروس و اضطراب امتحان و نمره رنج مي برند. بدين ترتيب اغلب اوليا و مربيان از هدف اصلي تعليم و تربيت كه پرورش انسان هاي خلاق، مبتكر و كارآمد است، باز مي مانند.
هدف از ذكر اين مطالب آشنايي شما با روش هاي قصه خواني و قصه گويي براي
ادبيات كودكان شامل
ادبيات، كودك را در همه ي اوقات زندگي پرورش مي دهد و باعث مسرت خاطر، وسعت تخيل و قوت تصور او مي شود و نيز نيروي ابتكار و ابداع به او مي بخشد. داستآنها و اشعاري كه كودكان مي خوانند و مي شنوند اثري عميق در فكر و روحيه ي آنان مي گذارد و ايشان را براي رويارويي با مسائل رشد و معاشرت با ديگران آماده مي سازد و نيز در درك و فهم مشكلات زندگي آنان را ياري مي كند.
ادبيات كودك، به ويژه در زمينه هاي زبان آموزي و آموختن كلمات تازه به كودكان، نقش قاطعي دارد.
هدف هاي برنامه ي ادبيات كودكان در آموزش و پرورش دوره ي ابتدايي عبارت اند از:
1- كمك به پرورش قدرت بيان و عواطف و افكار كودكان.
2- تقويت و پرورش نيروي تخيل در كودكان.
3- تحريك قوه ي ابتكار و ابداع در كودكان.
4- ايجاد عشق و علاقه به ادبيات در كودكان.
در تعريف ادبيات كودكان مي توان گفت: مجموعه ي نوشته ها، سروده ها و گفتارهايي است كه از طرف بزرگسالان جامعه براي استفاده ي خردسالان
5- رشد اعتماد به نفس كودك و علاقه مند ساختن او به آزادي و عدالت اجتماعي.
6- برآورده كردن نيازهاي عاطفي كودك و آماده ساختن او براي دريافت پيام هاي اخلاقي و انساني و شهروندي خوب بودن.
?
داستان و قصه نقش بسيار مهمي در تكوين شخصيت كودك دارد. از طريق قصه ها و داستان هاي خوب، كودك به بسياري از ارزش هاي اخلاقي پي مي برد. پايداري، شجاعت، نوع دوستي، اميدواري، آزادگي، جوانمردي، طرفداري از حق و حقيقت و استقامت در مقابل زور و ستم ارزش هايي هستند كه هسته ي مركزي بسياري از قصه ها و داستآنها را تشكيل مي دهند.
پرورش حس زيبايي شناسي در كودك، متوجه ساختن كودك به دنيايي كه اطرافش را فرا گرفته، پرورش عادات مفيد در كودك، تشويق حس استقلال طلبي و خلاقيت كودك هدف هاي اصلي طرح قصه هاي خوب براي كودكان است.
مسئله ي انتخاب كردن قصه، با توجه به انبوه موادي كه در اختيار قصه گوست، به ويژه براي قصه گوهاي تازه كار و مبتدي، مشكلي اساسي است. حتي بهترين و برجسته ترين قصه گوهاي حرفه اي هم قادر به گفتن هر داستاني نيستند. قصه گو، قهرمانان خود را از قصه هايي مي سازد كه با شخصيت خاص و سبك او متناسب باشند. قصه گوي تازه كار، ابتدا بايد سعي كند كه ويژگي هاي شخصيت و سبك گويش خود را ارزيابي كند. سپس از خودش بپرسد: چه نوع داستان هايي را مي توانم مؤثر و خوب بيان كنم؟ چگونه مي توانم شخصيت خود را با قصه هماهنگ كنم تا هر دو بتوانيم با شنونده ارتباط برقرار كنيم؟
پس از آن كه قصه گو كار انتخاب كردن را تمام كرد، وارد مرحله ي آماده كردن داستان براي گفتن مي شود كه از مهم ترين گام هايي است كه در جهت به كار گرفتن فن قصه گويي برداشته مي شود. قصه گو بايد به خاطر داشته باشد كه كار او از بر كردن يا از رو خواندن نيست، بلكه كار او قصه گفتن است كه مانند تجربه اي يگانه باقي مي ماند.
از بر كردن قصه اغلب نخستين مانعي است كه راه سير طبيعي و خودانگيخته ي يك قصه گويي موفق را سد مي كند. قاعده ي درست اين است كه هرگز نبايد داستاني را براي «گفتن» به خاطر سپرد، بلكه با توجه به ساختمان قصه، به خاطر سپردن طرح آن كافي است.
انتخاب و آماده كردن داستان، نخستين گام ها در راه پيشبرد هنر قصه گويي است و هنر قصه گويي بر آنها استوار مي شود. قصه گوهاي مبتدي و تازه كار به زودي متوجه مي شوند زماني را كه براي رسيدن به اين مرحله از رشد سپري كرده اند، سرمايه گذاري مفيدي بوده است.
آماده كردن ذهن و بيان ، در ارائه ي موفقيت آميز يك قصه مهم ترين مُتغيّر به شمار مي آيد. بدون اين انتخاب و آماده كردن بسيار دقيق، قصه گو نبايد انتظار به دست آوردن يك تجربه ي موفق را داشته باشد.
قصه گويي براي کودکان
همه کودکان از شنيدن
??
اگر داستان هاي کودکانه با لحني آهنگين بدون نشان دادن غلوآميز
بهترين توصيه شايد اين است که داستاني بگوييد که خودتان از آن لذت مي بريد ؛ مجبور نيستيد همه داستان هايي را که به آنها برميخوريد برايشان تعريف کنيد. از گفتن داستان هايي که آنها را خيلي خشن يا نامناسب مي يابيد بپرهيزيد. از تخيلتان استفاده کنيد تا آنچه را يقين داريد داستان مناسبي است پيدا کنيد. تاثير قصه بر تربيت کودکان را ناديده نگيريد.
داستان کوتاه براي کودکان اگر به درستي و با شناخت دنياي کودکانه نوشته شود، به پرورش خلاقيت کودکان کمک کرده و مفاهيم زندگي را آموزش ميدهد. داستان کودکان علاوه بر آنکه سرگرم کننده است، بايد به مفاهيم زندگي اشاره کند اما آنقدر سطحي و ساده نباشد که داستان را تا حد يک پند و نصيحت پايين بياورد. همچنين کودکان با توجه به خيالپردازي عميق، از شنيدن داستانهايي که با جانبخشي به اشيا بيجان و همينطور حيوانات همراه است، لذت ميبرند.
داستان بايد کوتاه باشد چون حوصله کودک از شنيدن داستانهاي طولاني و با شخصيتهاي زياد سرميرود. .قصه ها به کودکان ياري مي رسانند تا ارتباط ها را درک کنند رابطه اي که بين شخصيت هاي يک قصه وجود دارد، مي تواند به کودک ياري برساند که خود چگونه اين موارد را در زندگي رعايت کند.
اهميت داستان گويي در افزايش يادگيري و رشد ذهني کودکان
اکثر ما در کودکي ها ي خود روزهايي را به ياد مي آوريم که بزرگترها براي سرگرم کردن و يا کوتاه نمودن شب هاي بلند زمستان با قصه، مثل و چيستان اعضاي خانواده را گرد هم مي آوردند و لحظات استثنايي و دلپذيري را در پس اين داستانهاي راز گونه و پر معنا فراهم مي کردند لحظاتي که تا کنون در ياد و خاطره باقي مانده است. نويسندگان حوزه کودک و نوجوان هم چنين روانشناسان رشد بر اين عقيده هم راي هستند که قصه ها براي کودکان خردسال فقط يک محرک رواني و شنيداري نيستند، بلکه کارکردهاي فراواني براي اين گروه از کودکان دارند. کودکان از طريق قصه ها با محيط پيرامون خود آشنا ميشوند. هر قصه اي ميتواند فضايي را به وجود بياورد که کودکان هنگام رويارويي با نمونه هاي واقعي، رفتار و واکنش مناسبي را از خود نشان دهند.
در عين حال داستان هاي کودکانه موجب ميشوند تا کودکان بتوانند با گسترهاي از کلمه ها آشنا شوند. کلمه هايي که ممکن است در گفتگوي روزانه هيچ وقت مورد استفاده قرار نگيرند همچنين قصه ها موجب مي شوند تا کودکان با تجربه ها، احساسها، عواطف و شيوه هاي نگرش بزرگترها آشنا شوند.
هم چنين قصه ها قدرت تمرکز و دقت کودکان را افزايش ميدهند .کودکان در اثر شنيدن اين توانايي را به دست مي آورند تا بتوانند شنيدن فعال را تجربه کنند. آنها حتي براي اينکه بتوانند ماجرا را دنبال کنند، ضروري است که دقت و تمرکز لازم را براي خوب شنيدن تمرين کنند.
قصه گويي براي کودکان
همه کودکان از شنيدن
??
اگر داستان هاي کودکانه با لحني آهنگين بدون نشان دادن غلوآميز
بهترين توصيه شايد اين است که داستاني بگوييد که خودتان از آن لذت مي بريد ؛ مجبور نيستيد همه داستان هايي را که به آنها برميخوريد برايشان تعريف کنيد. از گفتن داستان هايي که آنها را خيلي خشن يا نامناسب مي يابيد بپرهيزيد. از تخيلتان استفاده کنيد تا آنچه را يقين داريد داستان مناسبي است پيدا کنيد. تاثير قصه بر تربيت کودکان را ناديده نگيريد.
داستان کوتاه براي کودکان اگر به درستي و با شناخت دنياي کودکانه نوشته شود، به پرورش خلاقيت کودکان کمک کرده و مفاهيم زندگي را آموزش ميدهد. داستان کودکان علاوه بر آنکه سرگرم کننده است، بايد به مفاهيم زندگي اشاره کند اما آنقدر سطحي و ساده نباشد که داستان را تا حد يک پند و نصيحت پايين بياورد. همچنين کودکان با توجه به خيالپردازي عميق، از شنيدن داستانهايي که با جانبخشي به اشيا بيجان و همينطور حيوانات همراه است، لذت ميبرند.
داستان بايد کوتاه باشد چون حوصله کودک از شنيدن داستانهاي طولاني و با شخصيتهاي زياد سرميرود. .قصه ها به کودکان ياري مي رسانند تا ارتباط ها را درک کنند رابطه اي که بين شخصيت هاي يک قصه وجود دارد، مي تواند به کودک ياري برساند که خود چگونه اين موارد را در زندگي رعايت کند.
اهميت داستان گويي در افزايش يادگيري و رشد ذهني کودکان
اکثر ما در کودکي ها ي خود روزهايي را به ياد مي آوريم که بزرگترها براي سرگرم کردن و يا کوتاه نمودن شب هاي بلند زمستان با قصه، مثل و چيستان اعضاي خانواده را گرد هم مي آوردند و لحظات استثنايي و دلپذيري را در پس اين داستانهاي راز گونه و پر معنا فراهم مي کردند لحظاتي که تا کنون در ياد و خاطره باقي مانده است. نويسندگان حوزه کودک و نوجوان هم چنين روانشناسان رشد بر اين عقيده هم راي هستند که قصه ها براي کودکان خردسال فقط يک محرک رواني و شنيداري نيستند، بلکه کارکردهاي فراواني براي اين گروه از کودکان دارند. کودکان از طريق قصه ها با محيط پيرامون خود آشنا ميشوند. هر قصه اي ميتواند فضايي را به وجود بياورد که کودکان هنگام رويارويي با نمونه هاي واقعي، رفتار و واکنش مناسبي را از خود نشان دهند.
در عين حال داستان هاي کودکانه موجب ميشوند تا کودکان بتوانند با گسترهاي از کلمه ها آشنا شوند. کلمه هايي که ممکن است در گفتگوي روزانه هيچ وقت مورد استفاده قرار نگيرند همچنين قصه ها موجب مي شوند تا کودکان با تجربه ها، احساسها، عواطف و شيوه هاي نگرش بزرگترها آشنا شوند.
هم چنين قصه ها قدرت تمرکز و دقت کودکان را افزايش ميدهند .کودکان در اثر شنيدن اين توانايي را به دست مي آورند تا بتوانند شنيدن فعال را تجربه کنند. آنها حتي براي اينکه بتوانند ماجرا را دنبال کنند، ضروري است که دقت و تمرکز لازم را براي خوب شنيدن تمرين کنند.
مهسا علي ميرزايي
همانقدر که قصه گويي براي کودکان مهم است، اجراي درست آن نيز اهميت دارد. شش نکتهاي که در ادامه بيان ميشود به شما کمک ميکند تکنيکها
به اين نکتهها هنگام قصه گويي براي کودکان توجه کنيد
1. ميزان طولاني بودن داستان
داستان نه بايد خيلي کوتاه باشد و نه خيلي طولاني. يک داستان خيلي کوتاه شايد نتواند پيام را بهدرستي منتقل کند و يک داستان بلند هم شايد براي کودکان خستهکننده شود و جذابيتش را از دست بدهد؛ بنابراين با در نظر گرفتن سن و شرايط مخاطب در مورد ميزان طولاني بودن داستان تصميم بگيريد.
2. شرايط مناسب
هنگام قصه گويي براي کودکان يک مکان و فضاي راحت انتخاب کنيد. يک فضاي مناسب حس و حال خوب را ايجاد ميکند.
3. مقدمه مناسب
اگر ميخواهيد قصهاي بگوييد، درباره جايي که داستان را از آن شنيدهايد و کسي که آن را برايتان تعريف کرده است يا مکاني که قصه در آن رخ داده، صحبت کنيد. براي کودک بگوييد اين داستان چه کمکي در زندگيتان کرده است و فکر ميکنيد چه فايدهاي براي او داشته باشد. تلاش کنيد از همان ابتدا احساس اشتياق و علاقهمندي را در کودک بيدار کنيد.
4. حالتهاي چهره متناسب با داستان
هنگاميکه مشغول
5. بلند و شمرده
با صداي بلند و رسا اما درعينحال شمرده و آهسته قصه گويي کنيد. صدايتان بايد بتواند
6. مشارکت دادن کودک
تلاش کنيد با استفاده از جملهها مختلف و مطرح کردن پرسشهايي مانند: «تو ميداني؟» او را هم در جريان قصه گويي شرکت دهيد. شما ميتوانيد درباره پيام داستان هم از کودک سؤال بپرسيد و به اين روش او را در فعاليت شريک کنيد.
مهسا علي ميرزايي
همانقدر که قصه گويي براي کودکان مهم است، اجراي درست آن نيز اهميت دارد. شش نکتهاي که در ادامه بيان ميشود به شما کمک ميکند تکنيکها
به اين نکتهها هنگام قصه گويي براي کودکان توجه کنيد
1. ميزان طولاني بودن داستان
داستان نه بايد خيلي کوتاه باشد و نه خيلي طولاني. يک داستان خيلي کوتاه شايد نتواند پيام را بهدرستي منتقل کند و يک داستان بلند هم شايد براي کودکان خستهکننده شود و جذابيتش را از دست بدهد؛ بنابراين با در نظر گرفتن سن و شرايط مخاطب در مورد ميزان طولاني بودن داستان تصميم بگيريد.
2. شرايط مناسب
هنگام قصه گويي براي کودکان يک مکان و فضاي راحت انتخاب کنيد. يک فضاي مناسب حس و حال خوب را ايجاد ميکند.
3. مقدمه مناسب
اگر ميخواهيد قصهاي بگوييد، درباره جايي که داستان را از آن شنيدهايد و کسي که آن را برايتان تعريف کرده است يا مکاني که قصه در آن رخ داده، صحبت کنيد. براي کودک بگوييد اين داستان چه کمکي در زندگيتان کرده است و فکر ميکنيد چه فايدهاي براي او داشته باشد. تلاش کنيد از همان ابتدا احساس اشتياق و علاقهمندي را در کودک بيدار کنيد.
4. حالتهاي چهره متناسب با داستان
هنگاميکه مشغول
5. بلند و شمرده
با صداي بلند و رسا اما درعينحال شمرده و آهسته قصه گويي کنيد. صدايتان بايد بتواند
6. مشارکت دادن کودک
تلاش کنيد با استفاده از جملهها مختلف و مطرح کردن پرسشهايي مانند: «تو ميداني؟» او را هم در جريان قصه گويي شرکت دهيد. شما ميتوانيد درباره پيام داستان هم از کودک سؤال بپرسيد و به اين روش او را در فعاليت شريک کنيد.
در اهميت قصه گويي و خواندن با کودکان ميتوان با نقل قولي از افلاطون صحبت را شروع کرد. افلاطون ميگويد: «بايد پرستاران و مادران را وادار کنيم فقط حکاياتي را که پذيرفتهايم براي کودکان نقل کنند و متوجه باشند پرورشي که روح اطفال از راه گفتن حکايات به دست ميآورد، به مراتب بيشتر از تربيتي است که جسم آنها با ورزش پيدا ميکند.» قصهها و افسانهها
انسانها براي فرار از ناکاميها و نابرابريهاي اجتماعي و اقتصادي و محروميتهاي گوناگون، آرزوهايشان را با آرامش خيال در قالب افسانهها، قصهها، متلها، ترانهها و لالاييها گفتهاند. قصه از ابتداي آفرينش تا کنون وجود داشته است و شايد نخستين قصه، قصه? آدم و حوا و نخستين قصه گو حضرت آدم باشد که ماجراي رانده شدنش از بهشت را براي فرزندانش تعريف کرد.
قصه گويي هم چنين به عنوان روشي براي آموزش ارزشهاي اجتماعي و اخلاقي استفاده شده است. تأکيد افلاطون و ارسطو بر قصه گويي براي کودکان نيز از همين جنبه است. قصه درباره? انسانها و اشياء به صورتي متفاوت و با زباني خوشايند، آنها را به آموختن ترغيب ميکند. درون مايه? اصلي قصهها آرزوي انسانها بوده و هست. در واقع انسانها نيازهايشان را با زباني ساده و قابل فهم در قصه بيان ميکنند. طرح مسائل هيجان انگيز و عجيب و ظهور عوامل طبيعي، غير طبيعي و متافيزيکي باعث ميشود شنوندگان از شنيدن قصه لذت ببرند و انگيزه? يادگيري در آنها بيشتر شود. کودکان با شنيدن افسا نهها، اسطورهها و قصههاي قومي درباره? جهان و آنچه در آن است اطلاعاتي به دست ميآورند و در ذهن خود، آرزوهاي مطلوبشان را شکل ميدهند.
تقريباً تمام افسانههاي اقوام و ملل گوناگون اين ويژگي را دارند. در قصه تمايلات دروني افراد تجسم خارجي مييابد و چهرهها و حوادث آن قابل فهم ميشود. در طب سنتي هندو براي بيماران رواني قصهاي ميگفتند که مشکل خاص او را مجسم ميکرد و از او ميخواستند درباره? آن فکر کند. در اين روش انتظار داشتند وقتي بيمار به داستان فکر ميکند، هم ماهيت دشواريها و گرفتاريهاي آزاردهنده? زندگي خود ر ا بشناسد و هم راه حلي براي درمان آن پيدا کند. از ميان آن چه داستان درباره? نااميديها، اميدها و پيروزي انسان بر دشواريها و گرفتاريها ميگفت، بيمار ميتوانست نه فقط چارهاي براي مشکل خود بيابد، بلکه هم چون قهرمان داستان راهي نيز براي بازيابي خويش کشف ميکرد.
اما اهميت
کودکي که با شنيدن قصه باور کرده است يک چهره? به ظاهر نفرت انگيز و خطرناک ممکن است، به طرز سحرآميزي تغيير ماهيت دهد و به بهترين و دوست داشتنيترين دوست و ناجي تبديل شود (مثل داستان ديو و دلبر يا شاهزاده خانم و قورباغه) ميتواند باور کند کودکي را که نميشناسد، ميتواند بهترين دوست او شود. اعتقاد به حقيقت قصه به او جرئت ميدهد در نخستين برخورد با يک کودک ناشناس خود را کنار نکشد. قصهها هم شادي آفرينند و هم آموزنده. در قصهها از واژههايي استفاده ميشود که کودکان را تحت تأثير قرار ميدهد. اما بهترين شيوه? قصه گويي کدام است؟ در اين زمينه، روشهاي متفاوتي هست.
از جمله اين که لازم است بعد از گفتن هر قصه يا هنگام قصه گويي به کودک فرصت دهيم به قصه فکر کند و درباره? آن حرف بزند. اين روش از نظر عاطفي و عقلي براي کودک بسيار مفيد است. براي اين که داستان توجه کودک را جلب کند بهتر است سرگرم کننده باشد و کنجکاوي او را برانگيزد. هم چنين لازم است تخيل کودک را فعال کند و به او کمک کند توانايي ذهنياش را افزايش و احساساتش را توضيح دهد.
بهتر است داستان با همه? جنبههاي شخصيتي کودک ارتباط داشته باشد و از نيازهاي کودکانه وي سوء استفاده نکند. قصه بايد نيازهاي دروني کودک را جدي بگيرد و اعتماد او را به خود و آيندهاش تقويت کند. آگاهي دادن به کودک درباره? دنيايي که در آن زندگي ميکند، پرورش عادتهاي مفيد و ايجاد عزت نفس و حس استقلال طلبي و گسترش خلاقيت از مهمترين هدفهايي است که در قصه گويي براي کودک دنبال ميشود. با خواندن قصه و بازگويي آن، نيروي بيان و تکلم کودک رشد پيدا ميکند و بر دايره? لغات و اطلاعاتش افزوده ميشود. آيدن چمبرز در کتاب گفت و گو درباره? کتاب در اين باره ميگويد: «يک شب که هوا تاريک شده بود، نوه? پنج ساله? دوستم به ديدن او آمد. اين دختر از خانهشان تا خانه? پدر بزرگ تنها آمده بود. براي رسيدن به خانه? پدر بزرگ (دوستم) بايد از راه ِ باريکي از ميان درختان ميگذشت.
پدر بزرگ پرسيد: «نترسيدي که تنها آمدي؟» دختر جواب داد: «نه، نه، پدر بزرگ، تمام راه براي خودم داستان شنل قرمزي را تعريف کردم!» کودک با خواندن يا گوش سپردن به قصه بر توجه و دقتش به پيرامون خود ميافزايد و درباره? هر موضوع و پديدهاي فکر ميکند.
او از اين راه مهارتهايي مثل خوب ديدن، خوب شنيدن، پرسيدن و به دنبال پاسخ بودن را به دست ميآورد. در اين ميان وظيفه? بزرگسالان تنها ايجاد اشتياق به خواندن در کودکان نيست. بلکه آنها بايد براي تداوم خواندن در گروههاي سني برنامههايي را پيش بيني کنند تا عادت به خواندن در درون کودک، پايدار و نهادينه شود. کتابهايي که براي کودکان انتخاب ميشود بايد جذاب، عميق و شيرين باشند و با تجربهها، نيازها، علايق و تواناييهاي آنها هماهنگ باشد و به کنجکاويها و آرمانهاي بلند پروازانه? آنها پاسخ دهد. کتاب مناسب، تخيل کودک را تقويت ميکند و بر تجربههاي او ميافزايد. به او لذت ميدهد و او را به خواندن علاقه مند ميکند.
اما چه کسي بايد براي کودک بخواند و به او خواندن ياد بدهد؟
بديهي است آموزش خواندن به کودک، کاري مشترک بين مدرسه و والدين است. وظيفه? والدين تنها اين نيست که براي کودک کتاب را بلند بخوانند يا به او الفبا ياد بدهند. بلکه آنها بايد کودکان را به خواندن علاقه مند کنند، بر پيشرفت خواندن کودکان نظارت کنند و راهنماي آنها باشند. نقش خانواده از گهواره و لالاييها شروع شده و در مراحلي که دايره? فعاليتهاي حسي ـ حرکتي کودک گسترش مييابد، بازي ـ ترانهها بر لالاييها اضافه ميشود. ادبيات هر قومي پر از اشعار و ترانههايي است که در سنين ابتدايي و از راه گوش، کودک را با صداها و ساختمان شعر وقصه آشنا ميکند و لحظههايي لذت بخش براي او خلق ميکند.
از جمله مهمترين پيامدهاي داستان خواني، نزديک کردن اعضاي خانواده به يکديگر است. در اين جا خواندن براي کودک به يک جريان اجتماعي تبديل ميشود. زيرا او در معرض اطلاعات گوناگون در مورد جامعه، مردم و رويدادهاي اجتماعي قرار ميگيرد. وقتي پدر و مادر براي او کتاب ميخوانند در واقع به او الگو ميدهند. بردن کودکان به نمايشگاهها و فروشگاههاي کتاب به آنها
همچنين شنيدن داستان به شکل گروهي بسياردلپذيرتر از تنهايي خواندن آن است. در اين جاست که نقش مدرسه و خواندن به صورت گروهي مطرح ميشود. مدرسه با برنامه ريزي صحيح، کاري را که از خانه شروع شده است ميتواند پي گيري کند. مدرسه اولين جايي است که کودکان را به طور رسمي با خواندن و متون مکتوب آشنا ميکند. البته شکل گيري عادت به مطالعه در مدرسه و گسترش آن به نظام آموزشي بستگي دارد. در اين ميان، نقش مهم و اساسي مدرسه در ايجاد کتابخانه را نبايد فراموش کرد. لازم است کتابخانه? مدرسه، انواع مواد چاپي و غير چاپي را با توجه به هدفهاي آموزشي و نياز دانش آموزان و آموزگاران تهيه کند. در کتابخانه فعاليتهاي جمعي زيادي را ميتوان انجام داد، از جمله برگزاري جلسههاي بحث و گفت و گو و نقد. نتيجه? اين فعاليتها ايجاد عادت به مطالعه در کودکان است که به تدريج صورت ميگيرد. کودکان آن چه را ميخوانند با زندگي خود مقايسه ميکنند. در واقع کتاب ديد شخصي کودکان را نسبت به زندگيشان شفاف ميکند و براي آنها دريچهاي ميگشايد که از آن ميان ميتوانند زندگي ديگران را ببينند، بررسي کنند و درباره? آن حرف بزنند. تحقيقات نشان داده است کودکاني که از دوره? آمادگي و پايه? اول دبستان برايشان کتاب خوانده و
آنها زبان و بيان نوشتاري رواني داشتهاند و مهارت آنها در استفاده از حروف ربط و جملههاي وابسته براي سازگار کردن مطالب و افکار خود چشمگير بوده است. بررسي کتاب، برپايي نمايشگاههاي موضوعي، برگزاري دورههاي کوتاه مدت آموزشي براي بالا بردن مهارتهاي هنري هم چون نويسندگي، نقاشي، خطاطي، مجسمه سازي، موسيقي، قصه گويي و کارهاي دستي و هنري، از ديگر فعاليتهاي مؤثر در بالا بردن توان کودکان است. بهترين کتابهايي که کودکان را به بلند خواني تشويق ميکند کتابهايي است که تکرار زباني دارد. کتابهاي تصويري بدون متن هم براي تمرين قصه گويي و تقويت زبان گفتار و نوشتار مناسب است. هر کتابي ميتواند کودک را به آفريدن قصه? خودش تشويق کند. اما قصه و قصه گويي، کار کرد مهم ديگري نيز دارد که شايد کمتر به آن پرداخته ميشود. قصه بهترين وسيله براي فهم بزرگترين آثار ادبي و هنري است. لوئيس مک نيس، نويسنده? انگليسي ميگويد: «قصههاي واقعي هميشه براي من معناي بسياري داشتهاند. حتي وقتي دبيرستان ميرفتم و اعتراف به آن باعث رسواييام ميشد. من از مطالعه? داستانهاي عاميانه مثل قصههاي هانس کريستين اندرسن، اسطورهها و داستانهاي ملل اروپاي شمالي، آليس در سرزمين عجايب و کودکان آب شروع کردم و دوازده ساله بودم که با مطالعه? شهبانوي سرزمين پريان گامي به سوي پيشرفت برداشتم.»
قصهها بر خلاف شکلهاي ديگر ادبيات، کودک را در راه کشف هويت و معناي زندگي خويش هدايت ميکند. قصه به کودک ميآموزد براي ادامه? تکامل شخصيت فردي چه تجربههايي ضرورياند. قصه به کودک قول ميدهد اگر شجاع باشد و در راه اين تلاش ِ طاقت فرسا و مهيب قدم بردارد، نيروهاي خير انديش و نيکوکار به کمکش ميآيند و موفقيت او حتمي خواهد بود. قصهها به کساني که بز دل و تنگ نظرند و کوشش نميکنند هويت خويش را بيابند، اخطار ميکنند که ناچار خواهند شد به يک زندگي ملال آور و يکنواخت قناعت کنند.
البته اگر به سرنوشت بدتري دچار نشوند. اسطورهها، داستانهاي مذهبي و قصهها، نيروي تخيل کودک را تغذيه و تقويت ميکنند. اين گونه داستانها به مهمترين پرسشهاي کودک پاسخ ميدهند و عامل مؤ ثر و مهمي در تربيت اجتماعي آنها هستند. دريغ که اين داستانها از کودکان امروز گرفته شده است و به صورت ابتر، در فيلمها و سريالها نشان داده ميشوند و امکان پرورش تخيل را از کودکان ميگيرند. ادبيات به شيوههاي گوناگون باعث رشد عاطفي کودکان ميشود.
داستانهاي علمي – تخيلي، آنها را به تأمل و انديشه در باره? آينده وا ميدارد. داستانهاي واقع گراي نو کودکان را نسبت به شناخت انسان امرزي و رابطهاش با محيط زيست کنجکاو ميکند. کودک به کمک ادبيات با شيوههاي برخورد انسانها و دشواريهاي زندگي خود آشنا ميشود و از شخصيتهاي داستانها ميآموزد چگونه گرفتاريهاي مشابه را رفع و احساس ديگران را درک کند. با الهام از همين تجربههاست که کودکان به نوشتن يا بازگو کردن قصههايي ساخته و پرداخته? ذهن خود يا اجراي نمايش بر انگيخته ميشوند. جورج شانون ميگويد: «انسان در دوران کودکي به ارزشهاي ادبيات دست مييابد و تأثير عميق آن در بزرگسالي پديدار ميشود.» خواندن و آشنايي با ادبيات بر کودکان اثرات متفاوتي دارد، چنان که جون گليزر ميگويد: «ادبيات در رشد عاطفي کودکان سهيم ميشود. سهم ادبيات در بروز احساسات و عواطف و به دست دادن تصويري از اين احساسها و شناسايي آن است.» کودکان نسبت به آن چه ميخوانند واکنش نشان ميدهند. واکنشهاي کودکان نسبت به ادبيات از پيدايش و پيشرفت عوامل متفاوتي تأثير ميپذيرد و رشد و پرورش زباني، شناختي، اجتماعي و اخلاقي در کودکان بر شيوه? برداشت آنها از يک داستان تأثير ميگذارد.
باورها، انتظارها، مهارت خواندن، موقعيت اقتصادي، اجتماعي، جنس، سبک فردي خواننده در خواندن او و اثر پذيرياش دخالت دارند. معمولاً متنهاي ادبي ساختارهاي روايي متفاوتي دارند از نسبتاً ساده در قصههاي عاميانه تا طرج هاي تودرتو، مفصل و بلند در رمان با درونمايه هاي در هم پيچيده، شخصيت پردازيهاي مشروح و زبان پيچيده. هر گونه? ادبي ويژگي منحصر به فردي دارد و کارکردي متفاوت. کتابها در انواع گوناگون به کودکان امکان ميدهند انگيزههاي شخصي و انگيزههايي را که بر ديگران تأثير دارند درک کنند و نسبت به آنها واکنش نشان دهند.
منابع:
1-شناخت ادبيات کودکان: گونهها و کاربردها. دونا نورتون. مترجمان: منصوره راعي، ثريا قزل اياغ وديگران. تهران: نشر قلمرو.1382
2-افسون افسانهها، برونو بتلهايم، ترجمه? اختر شريعت زاده، تهران: انتشارات هرمس، 1381
3-برايم بخوان. برنيس اي. کولينان، ترجمه? فاطمه امين ناصري، تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي.1382
4-Straight Talk About Reading,Susan L.Hall and Louisa C.Moats.Published by Contemporary Books. -
5- هنر و فن قصه گويي. الين گرين. ترجمه: طاهره آدينه پور. تهران: انتشارات ابجد.1378 ترجمه و تدوين: فرمهر منجزي
در اهميت قصه گويي و خواندن با کودکان ميتوان با نقل قولي از افلاطون صحبت را شروع کرد. افلاطون ميگويد: «بايد پرستاران و مادران را وادار کنيم فقط حکاياتي را که پذيرفتهايم براي کودکان نقل کنند و متوجه باشند پرورشي که روح اطفال از راه گفتن حکايات به دست ميآورد، به مراتب بيشتر از تربيتي است که جسم آنها با ورزش پيدا ميکند.» قصهها و افسانهها
انسانها براي فرار از ناکاميها و نابرابريهاي اجتماعي و اقتصادي و محروميتهاي گوناگون، آرزوهايشان را با آرامش خيال در قالب افسانهها، قصهها، متلها، ترانهها و لالاييها گفتهاند. قصه از ابتداي آفرينش تا کنون وجود داشته است و شايد نخستين قصه، قصه? آدم و حوا و نخستين قصه گو حضرت آدم باشد که ماجراي رانده شدنش از بهشت را براي فرزندانش تعريف کرد.
قصه گويي هم چنين به عنوان روشي براي آموزش ارزشهاي اجتماعي و اخلاقي استفاده شده است. تأکيد افلاطون و ارسطو بر قصه گويي براي کودکان نيز از همين جنبه است. قصه درباره? انسانها و اشياء به صورتي متفاوت و با زباني خوشايند، آنها را به آموختن ترغيب ميکند. درون مايه? اصلي قصهها آرزوي انسانها بوده و هست. در واقع انسانها نيازهايشان را با زباني ساده و قابل فهم در قصه بيان ميکنند. طرح مسائل هيجان انگيز و عجيب و ظهور عوامل طبيعي، غير طبيعي و متافيزيکي باعث ميشود شنوندگان از شنيدن قصه لذت ببرند و انگيزه? يادگيري در آنها بيشتر شود. کودکان با شنيدن افسا نهها، اسطورهها و قصههاي قومي درباره? جهان و آنچه در آن است اطلاعاتي به دست ميآورند و در ذهن خود، آرزوهاي مطلوبشان را شکل ميدهند.
تقريباً تمام افسانههاي اقوام و ملل گوناگون اين ويژگي را دارند. در قصه تمايلات دروني افراد تجسم خارجي مييابد و چهرهها و حوادث آن قابل فهم ميشود. در طب سنتي هندو براي بيماران رواني قصهاي ميگفتند که مشکل خاص او را مجسم ميکرد و از او ميخواستند درباره? آن فکر کند. در اين روش انتظار داشتند وقتي بيمار به داستان فکر ميکند، هم ماهيت دشواريها و گرفتاريهاي آزاردهنده? زندگي خود ر ا بشناسد و هم راه حلي براي درمان آن پيدا کند. از ميان آن چه داستان درباره? نااميديها، اميدها و پيروزي انسان بر دشواريها و گرفتاريها ميگفت، بيمار ميتوانست نه فقط چارهاي براي مشکل خود بيابد، بلکه هم چون قهرمان داستان راهي نيز براي بازيابي خويش کشف ميکرد.
اما اهميت
کودکي که با شنيدن قصه باور کرده است يک چهره? به ظاهر نفرت انگيز و خطرناک ممکن است، به طرز سحرآميزي تغيير ماهيت دهد و به بهترين و دوست داشتنيترين دوست و ناجي تبديل شود (مثل داستان ديو و دلبر يا شاهزاده خانم و قورباغه) ميتواند باور کند کودکي را که نميشناسد، ميتواند بهترين دوست او شود. اعتقاد به حقيقت قصه به او جرئت ميدهد در نخستين برخورد با يک کودک ناشناس خود را کنار نکشد. قصهها هم شادي آفرينند و هم آموزنده. در قصهها از واژههايي استفاده ميشود که کودکان را تحت تأثير قرار ميدهد. اما بهترين شيوه? قصه گويي کدام است؟ در اين زمينه، روشهاي متفاوتي هست.
از جمله اين که لازم است بعد از گفتن هر قصه يا هنگام قصه گويي به کودک فرصت دهيم به قصه فکر کند و درباره? آن حرف بزند. اين روش از نظر عاطفي و عقلي براي کودک بسيار مفيد است. براي اين که داستان توجه کودک را جلب کند بهتر است سرگرم کننده باشد و کنجکاوي او را برانگيزد. هم چنين لازم است تخيل کودک را فعال کند و به او کمک کند توانايي ذهنياش را افزايش و احساساتش را توضيح دهد.
بهتر است داستان با همه? جنبههاي شخصيتي کودک ارتباط داشته باشد و از نيازهاي کودکانه وي سوء استفاده نکند. قصه بايد نيازهاي دروني کودک را جدي بگيرد و اعتماد او را به خود و آيندهاش تقويت کند. آگاهي دادن به کودک درباره? دنيايي که در آن زندگي ميکند، پرورش عادتهاي مفيد و ايجاد عزت نفس و حس استقلال طلبي و گسترش خلاقيت از مهمترين هدفهايي است که در قصه گويي براي کودک دنبال ميشود. با خواندن قصه و بازگويي آن، نيروي بيان و تکلم کودک رشد پيدا ميکند و بر دايره? لغات و اطلاعاتش افزوده ميشود. آيدن چمبرز در کتاب گفت و گو درباره? کتاب در اين باره ميگويد: «يک شب که هوا تاريک شده بود، نوه? پنج ساله? دوستم به ديدن او آمد. اين دختر از خانهشان تا خانه? پدر بزرگ تنها آمده بود. براي رسيدن به خانه? پدر بزرگ (دوستم) بايد از راه ِ باريکي از ميان درختان ميگذشت.
پدر بزرگ پرسيد: «نترسيدي که تنها آمدي؟» دختر جواب داد: «نه، نه، پدر بزرگ، تمام راه براي خودم داستان شنل قرمزي را تعريف کردم!» کودک با خواندن يا گوش سپردن به قصه بر توجه و دقتش به پيرامون خود ميافزايد و درباره? هر موضوع و پديدهاي فکر ميکند.
او از اين راه مهارتهايي مثل خوب ديدن، خوب شنيدن، پرسيدن و به دنبال پاسخ بودن را به دست ميآورد. در اين ميان وظيفه? بزرگسالان تنها ايجاد اشتياق به خواندن در کودکان نيست. بلکه آنها بايد براي تداوم خواندن در گروههاي سني برنامههايي را پيش بيني کنند تا عادت به خواندن در درون کودک، پايدار و نهادينه شود. کتابهايي که براي کودکان انتخاب ميشود بايد جذاب، عميق و شيرين باشند و با تجربهها، نيازها، علايق و تواناييهاي آنها هماهنگ باشد و به کنجکاويها و آرمانهاي بلند پروازانه? آنها پاسخ دهد. کتاب مناسب، تخيل کودک را تقويت ميکند و بر تجربههاي او ميافزايد. به او لذت ميدهد و او را به خواندن علاقه مند ميکند.
اما چه کسي بايد براي کودک بخواند و به او خواندن ياد بدهد؟
بديهي است آموزش خواندن به کودک، کاري مشترک بين مدرسه و والدين است. وظيفه? والدين تنها اين نيست که براي کودک کتاب را بلند بخوانند يا به او الفبا ياد بدهند. بلکه آنها بايد کودکان را به خواندن علاقه مند کنند، بر پيشرفت خواندن کودکان نظارت کنند و راهنماي آنها باشند. نقش خانواده از گهواره و لالاييها شروع شده و در مراحلي که دايره? فعاليتهاي حسي ـ حرکتي کودک گسترش مييابد، بازي ـ ترانهها بر لالاييها اضافه ميشود. ادبيات هر قومي پر از اشعار و ترانههايي است که در سنين ابتدايي و از راه گوش، کودک را با صداها و ساختمان شعر وقصه آشنا ميکند و لحظههايي لذت بخش براي او خلق ميکند.
از جمله مهمترين پيامدهاي داستان خواني، نزديک کردن اعضاي خانواده به يکديگر است. در اين جا خواندن براي کودک به يک جريان اجتماعي تبديل ميشود. زيرا او در معرض اطلاعات گوناگون در مورد جامعه، مردم و رويدادهاي اجتماعي قرار ميگيرد. وقتي پدر و مادر براي او کتاب ميخوانند در واقع به او الگو ميدهند. بردن کودکان به نمايشگاهها و فروشگاههاي کتاب به آنها
همچنين شنيدن داستان به شکل گروهي بسياردلپذيرتر از تنهايي خواندن آن است. در اين جاست که نقش مدرسه و خواندن به صورت گروهي مطرح ميشود. مدرسه با برنامه ريزي صحيح، کاري را که از خانه شروع شده است ميتواند پي گيري کند. مدرسه اولين جايي است که کودکان را به طور رسمي با خواندن و متون مکتوب آشنا ميکند. البته شکل گيري عادت به مطالعه در مدرسه و گسترش آن به نظام آموزشي بستگي دارد. در اين ميان، نقش مهم و اساسي مدرسه در ايجاد کتابخانه را نبايد فراموش کرد. لازم است کتابخانه? مدرسه، انواع مواد چاپي و غير چاپي را با توجه به هدفهاي آموزشي و نياز دانش آموزان و آموزگاران تهيه کند. در کتابخانه فعاليتهاي جمعي زيادي را ميتوان انجام داد، از جمله برگزاري جلسههاي بحث و گفت و گو و نقد. نتيجه? اين فعاليتها ايجاد عادت به مطالعه در کودکان است که به تدريج صورت ميگيرد. کودکان آن چه را ميخوانند با زندگي خود مقايسه ميکنند. در واقع کتاب ديد شخصي کودکان را نسبت به زندگيشان شفاف ميکند و براي آنها دريچهاي ميگشايد که از آن ميان ميتوانند زندگي ديگران را ببينند، بررسي کنند و درباره? آن حرف بزنند. تحقيقات نشان داده است کودکاني که از دوره? آمادگي و پايه? اول دبستان برايشان کتاب خوانده و
آنها زبان و بيان نوشتاري رواني داشتهاند و مهارت آنها در استفاده از حروف ربط و جملههاي وابسته براي سازگار کردن مطالب و افکار خود چشمگير بوده است. بررسي کتاب، برپايي نمايشگاههاي موضوعي، برگزاري دورههاي کوتاه مدت آموزشي براي بالا بردن مهارتهاي هنري هم چون نويسندگي، نقاشي، خطاطي، مجسمه سازي، موسيقي، قصه گويي و کارهاي دستي و هنري، از ديگر فعاليتهاي مؤثر در بالا بردن توان کودکان است. بهترين کتابهايي که کودکان را به بلند خواني تشويق ميکند کتابهايي است که تکرار زباني دارد. کتابهاي تصويري بدون متن هم براي تمرين قصه گويي و تقويت زبان گفتار و نوشتار مناسب است. هر کتابي ميتواند کودک را به آفريدن قصه? خودش تشويق کند. اما قصه و قصه گويي، کار کرد مهم ديگري نيز دارد که شايد کمتر به آن پرداخته ميشود. قصه بهترين وسيله براي فهم بزرگترين آثار ادبي و هنري است. لوئيس مک نيس، نويسنده? انگليسي ميگويد: «قصههاي واقعي هميشه براي من معناي بسياري داشتهاند. حتي وقتي دبيرستان ميرفتم و اعتراف به آن باعث رسواييام ميشد. من از مطالعه? داستانهاي عاميانه مثل قصههاي هانس کريستين اندرسن، اسطورهها و داستانهاي ملل اروپاي شمالي، آليس در سرزمين عجايب و کودکان آب شروع کردم و دوازده ساله بودم که با مطالعه? شهبانوي سرزمين پريان گامي به سوي پيشرفت برداشتم.»
قصهها بر خلاف شکلهاي ديگر ادبيات، کودک را در راه کشف هويت و معناي زندگي خويش هدايت ميکند. قصه به کودک ميآموزد براي ادامه? تکامل شخصيت فردي چه تجربههايي ضرورياند. قصه به کودک قول ميدهد اگر شجاع باشد و در راه اين تلاش ِ طاقت فرسا و مهيب قدم بردارد، نيروهاي خير انديش و نيکوکار به کمکش ميآيند و موفقيت او حتمي خواهد بود. قصهها به کساني که بز دل و تنگ نظرند و کوشش نميکنند هويت خويش را بيابند، اخطار ميکنند که ناچار خواهند شد به يک زندگي ملال آور و يکنواخت قناعت کنند.
البته اگر به سرنوشت بدتري دچار نشوند. اسطورهها، داستانهاي مذهبي و قصهها، نيروي تخيل کودک را تغذيه و تقويت ميکنند. اين گونه داستانها به مهمترين پرسشهاي کودک پاسخ ميدهند و عامل مؤ ثر و مهمي در تربيت اجتماعي آنها هستند. دريغ که اين داستانها از کودکان امروز گرفته شده است و به صورت ابتر، در فيلمها و سريالها نشان داده ميشوند و امکان پرورش تخيل را از کودکان ميگيرند. ادبيات به شيوههاي گوناگون باعث رشد عاطفي کودکان ميشود.
داستانهاي علمي – تخيلي، آنها را به تأمل و انديشه در باره? آينده وا ميدارد. داستانهاي واقع گراي نو کودکان را نسبت به شناخت انسان امرزي و رابطهاش با محيط زيست کنجکاو ميکند. کودک به کمک ادبيات با شيوههاي برخورد انسانها و دشواريهاي زندگي خود آشنا ميشود و از شخصيتهاي داستانها ميآموزد چگونه گرفتاريهاي مشابه را رفع و احساس ديگران را درک کند. با الهام از همين تجربههاست که کودکان به نوشتن يا بازگو کردن قصههايي ساخته و پرداخته? ذهن خود يا اجراي نمايش بر انگيخته ميشوند. جورج شانون ميگويد: «انسان در دوران کودکي به ارزشهاي ادبيات دست مييابد و تأثير عميق آن در بزرگسالي پديدار ميشود.» خواندن و آشنايي با ادبيات بر کودکان اثرات متفاوتي دارد، چنان که جون گليزر ميگويد: «ادبيات در رشد عاطفي کودکان سهيم ميشود. سهم ادبيات در بروز احساسات و عواطف و به دست دادن تصويري از اين احساسها و شناسايي آن است.» کودکان نسبت به آن چه ميخوانند واکنش نشان ميدهند. واکنشهاي کودکان نسبت به ادبيات از پيدايش و پيشرفت عوامل متفاوتي تأثير ميپذيرد و رشد و پرورش زباني، شناختي، اجتماعي و اخلاقي در کودکان بر شيوه? برداشت آنها از يک داستان تأثير ميگذارد.
باورها، انتظارها، مهارت خواندن، موقعيت اقتصادي، اجتماعي، جنس، سبک فردي خواننده در خواندن او و اثر پذيرياش دخالت دارند. معمولاً متنهاي ادبي ساختارهاي روايي متفاوتي دارند از نسبتاً ساده در قصههاي عاميانه تا طرج هاي تودرتو، مفصل و بلند در رمان با درونمايه هاي در هم پيچيده، شخصيت پردازيهاي مشروح و زبان پيچيده. هر گونه? ادبي ويژگي منحصر به فردي دارد و کارکردي متفاوت. کتابها در انواع گوناگون به کودکان امکان ميدهند انگيزههاي شخصي و انگيزههايي را که بر ديگران تأثير دارند درک کنند و نسبت به آنها واکنش نشان دهند.
منابع:
1-شناخت ادبيات کودکان: گونهها و کاربردها. دونا نورتون. مترجمان: منصوره راعي، ثريا قزل اياغ وديگران. تهران: نشر قلمرو.1382
2-افسون افسانهها، برونو بتلهايم، ترجمه? اختر شريعت زاده، تهران: انتشارات هرمس، 1381
3-برايم بخوان. برنيس اي. کولينان، ترجمه? فاطمه امين ناصري، تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي.1382
4-Straight Talk About Reading,Susan L.Hall and Louisa C.Moats.Published by Contemporary Books. -
5- هنر و فن قصه گويي. الين گرين. ترجمه: طاهره آدينه پور. تهران: انتشارات ابجد.1378 ترجمه و تدوين: فرمهر منجزي
در آموزش
در اين مقاله مي خواهيم درباب آموزش داستان نويسي براي کودکان مطالب و عناويني ارائه دهيم. نوشتن داستان براي کودکان در ظاهر، امري ساده مي باشد اما براي نگارش آن بايد به چندين نکته مهم و کاربردي توجه نماييد تا بتوانيد بعد از کسب اطلاعات و مهارت هاي لازم بهترين داستان ها را بنويسيد.
داستان نويسي و ادبيات کودک يکي از موارد مهمي است که بايد به آن در جامعه اهميت داد زيرا که کودکي پايه اخلاق و پيشرفت و موفقيت در بزرگسالي است. متاسفانه در ايران آنچنان که بايد به اين مبحث و موضوع پرداخته نمي شود و ادبيات داستاني کودکان ناديده گرفته مي شود. اين به منزله نابودي سرمايه ادبيات بويژه ادبيات کودک است. در ادامه به ارائه آموزش داستان نويسي براي کودکان مي پردازيم و شما عزيزان را با سبک هاي نگارش داستان کودکانه آشنا مي نماييم.
براي داستان نويسي کودکان لازم است چند نکته را رعايت کرد:
انتخاب عنوان حائز اهميت است. اگر عنوان جذابيت و گيرايي نداشته باشد کودک سراغ آن کتاب نمي رود.
آموزش داستان نويسي براي کودکان را جدي بگيريم و به آن بال و پر بدهيم. مي توان کلاس هاي پربار و ارزشمندي را برگزار کرد و شيوه داستان نويسي را به آنان آموزش داد. کودکان لازم است ابتدا استعداد آن ها مشخص شود و اگر استعداد داستان نويسي را داشتند به استعداد هاي آنان شاخ و برگ بدهيم تا از همان دوران پربار شوند. تقويت قوه تخيل کودکان بسيار مهم است و منجر به اتفاقات خوبي مي شود. بگذاريم بال تخيل خود را به پرواز درآورند. در اينجا مي شود داستان هاي را ساخت و بافت که کليشه اي نباشند و براي خوانندگان کودک و نيز حتي بزرگسالان جذاب باشد.
کودکان را بايد با داستان و داستان نويسي و اهداف داستان نويسي آن هم به زباني کودکانه و شيوا آشنا کرد. داستان هاي کودکان بايد به زبان کودکان باشد تا به دل و فهم کودک بنشيند، همچنين داستان نوشته شده بايد براي کودک مفيد باشد، از اين رو نگارش انواع داستان آموزنده براي کودکان بسيار مهم مي باشد.
در داستان نويسي بايد نکته اي، حرفي و نظر و عقيده اي باشد که به دانش خوانندگان بيفزايد گرنه ارزش آنچناني نخواهد داشت.
بهتر است در لابه لاي داستان نويسي کودکان از تصاوير و نقاشي هم استفاده کرد با نقاشي کودک بيشتر و بهتر از خواندن داستان لذت مي برد و برايش قابل فهم مي شود.
تاريخچه ادبيات کودک هميشه نشان داده است که از زبان حيوانات گفتگو کردن و داستان گفتن خيلي جذاب و اثر بخش است تا اينکه نقش ها در قالب انسان ها باشند. در آموزش داستان نويسي براي کودکان ما مي توانيم از زبان حيوانات داستان ها را بگوييم مخصوصا اگر حيواناتي باشند که در محيط کودکان بيشتر آن ها را ديده اند و با آنان انس گرفته مثل مرغ و خروس يا سگ و خرگوش و گوسفند و موارد ديگر… در اين صورت تاثيري بيشتري بر کودکان مي گداريم.
حال که با نکات و قواعد مهم داستان نويسي
اهميت داستان گويي در رشد ذهني کودکان بسيار بالاست. براي کمک به کودکان و نوجوانان جهت به ياد داشتن آنچه که نياز دارند به خاطر بسپارند، داستان بگوييد.
تحقيقات در حوزه تاثير علوم اعصاب در حافظه،
گفتن داستان انگيزه يادگيري را زنده مي کند و مطلب را در حافظه جاي مي دهد. تجربيات ما در گوش دادن به داستان ها در ايام کودکي،
گوش دادن به داستان ها در دوران کودکي ، ما را با يک چارچوب کسب تجربيات مبهم و لذت بخش، که مغز قادر است به ياد آورده و در سراسر زندگي جستجو کند، سوق مي دهد. اغلب اين يک احساس خوشايند در رختخواب است. حتي براي کودکان ناآرام که در شرايط پر سر و صدا رشد کرده اند، يک داستان در هنگام خواب به معني بودن در آرامش نسبي براي لحظاتي است، حتي اگر موقت باشد.
اهميت داستان گويي در افزايش يادگيري و رشد ذهني کودکان
فراتر از دوران کودکي، زماني که کسي داستان خواندن ديگران براي خود را به ياد مي آورد، حس امنيت و آرامش رواني براي او تجديد مي شود. در ذهن ماندن اين شرايط رواني مثبت در قالب روايت هايي که در طول زندگي شنيده مي شوند، ماندگاري اطلاعات را در
[irp posts=”4495″ name=”ده راهکار براي علاقه مند کردن کودکان به کتابخواني”]
اگر شما طعم لذت خواندن کتاب هاي
اين پديده، يعني درخواست خواندن مکرر يک کتاب واحد، مي تواند به عنوان تمايل مغز براي يک سيستم پاداش – لذت به خود، تعبير شود. اين به عنوان پاسخ مغز به انتخاب يا پيش بيني اي که به نظر درست مي رسد، تلقي مي شود. احساس لذت پاداش توسط افزايش آزاد شدن دوپامين فعال مي شود.
ميل به خواندن کتاب ها با صداي بلند و درخواست داستانهاي مکرر که براي کودکان قابل پيش بيني باشد، شاخصه هاي قدرت در مغز را تحريک کرده و به تقويت حافظه مي انجامد. گوش دادن فعال و متعاقب آن پيش بيني وقايع بعدي که در کودکان ديده ايد، کليد مغز براي ذخيره اطلاعات در حافظه بلند مدت است.
اين تمايل به پيش بيني از يک ماده مغناطيسي در مغز، به نام دوپامين ناشي مي شود که وقتي آزاد مي شود، احساس رضايت، لذت، انگيزه، پشتکار و حافظه را ترويج مي کند. يکي از قوي ترين موارد آزاد شدن دوپامين، لذت بردن از پيش بيني و پيدا کردن اتفاق درست در آينده است.
دوران کودکي، مغز از آنچه پيش بيني مي کند، بيشتر لذت برده و کمتر درگير عواقب آن است. اما همانطور که کودکان رشد مي کنند، احساس لذت با استرس پيش بيني هاي نادرست (انتخاب ها يا پاسخ هايي که با اطمينان مشخص نيستند) درگير مي شود و تحت تاثير آن قرار مي گيرد. بنابراين در طول سال ها داستان خواندنهاي هنگام خواب، اين حس پيش بيني لذت بخش، حتي زماني که کودک با اطمينان مي داند چه چيزي در صفحه بعدي اتفاق خواهد افتاد، براي مغز لذت احتمالي را فراهم مي آورد.
اهميت داستان گويي در افزايش يادگيري و رشد ذهني کودکان
منشاء تاريخ بشر و اولين گذار از دانش، از طريق گفتن داستان ها بود. قصه گويي براي قرن ها منبع اصلي سرگرمي و بهانه اي براي برگزاري اجتماعات جمعي و مناسبت هاي خاص بود.
اهميت داستان گويي و موفقيت و بازدهي داستان ها براي به اشتراک گذاشتن تاريخچه و يادگيري افراد، به اين دليل که مغز اطلاعات بيشتري را در قالب داستان ذخيره مي کند، قابل اثبات است. کارکرد مغزهاي ما بر اساس الگوها (روابط مکرر) و به تبع خاطرات و رويدادهاي متواليست. چنين سيستمي، تفسير جهان را تسهيل کرده و تبيين مي کند که ما همه اطلاعات جديد و انتخاب هايمان را با استفاده از تجارب و دانش قبلي خود، به عنوان عامل احساس، ادراک مي کنيم.
نقشه ذهني الگوي داستان هاي دوران کودکي، چارچوبي است که مغز مي تواند اطلاعات جديد ارائه شده را در آن به شکلي قابل درک، جاي دهد. چارچوب داستان به زودي شکل مي گيرد و به وسيله پيشرفت سه مرحله اي آن به راحتي قابل تشخيص است :
– آغاز مساله (يکي بود، يکي نبود)
– طرح مساله
– حل مساله (… و آنها سالها به خوبي و خوشي در کنار هم زندگي کردند)
وقتي اطلاعات، چه جبري و چه تاريخي، در شکلي آشنا (روايي) ارائه شود، اين ساختار حافظه، موجب حفظ اطلاعات در مغز مي شود. با گذشت زمان، اين نقشه گسترش مي يابد و شامل روايت هايي مي شود که پايان آن وماً به خوشبختي محدود نمي شود. اين مي تواند فرصتي براي کودکان شما براي يادگيري، کند و کاو و يا کشف نتايج متعدد يا راه حل هاي جايگزين باشد.
فريدون در تهران به دنيا آمد. جد پدري او به دليل مأموريت اداري به همدان منتقل شده بود، پدرش ابراهيم در همدان متولد شد و در روزهاي جواني به تهران آمد. فريدون سالهاي اول و دوم تحصيلات ابتدايي را در تهران انجام داد و سپس به علت مأموريت اداري پدرش به مشهد رفت و بعد از چند سال دوباره به تهران بازگشت و سه سال اول دبيرستان را در دارالفنون گذراند و آنگاه به دبيرستان اديب رفت. در سن سالگي در وزارت پست و تلگراف مشغول به کار شد و اين کار تا 33 سال ادامه داشت. از همان زمان به مطبوعات روي آورد و در رومهها و مجلات کارهايي از قبيل خبرنگاري و نويسندگي را به عهده گرفت. بعدها در رشته ادبيات فارسي دانشگاه تهران به تحصيل ادامه داد …
شما ممکن است از اين که فريدون، همان فريدون مشيري معروف است، يک سورپرايز داشته باشيد که مطمئناً او را بيشتر به حافظه پيوند خواهد داد. به طور مشابه، شما مي توانيد بيوگرافي افراد تاريخي، دانشمندان يا نويسندگاني را که مد نظر داريد، بيابيد. چيزهاي خاص را که منتسب به آن شخص مشهور است، بيان کنيد و از احوال او زماني که هم سن فرزند شما بوده است، اطلاعاتي پيدا کرده و بازگو کنيد. سپس، اين حقايق را با کمي مدرنيزه کردن، به يک داستان تبديل کنيد.
اهميت داستان گويي در افزايش يادگيري و رشد ذهني کودکان
درست مثل يک مکث چشمگير در بازي يک هنرپيشه و يا زماني که يک کمدين با کمي تعلل اعلام مي کند که داستان زندگي خود را بازي کرده است و توجه ما را جلب مي کند، توقف در داستان هاي شما، توجه و حافظه کودک را متمرکز مي کند. مکث در گفتن يک روايت، درست در يک لحظه مهم داستان که مرتبط با اطلاعات مهم براي حافظه است، کنجکاوي را تحريک مي کند و اين براي مغز، لحظه اي ارزشمند براي بررسي و پيش بيني آن چيزي است که ممکن است در آينده رخ دهد و نتيجه آن اين است که به اطلاعات بعدي توجه ويژه شده و در خاطر مي ماند.
توصيف صحنه و رويدادهايي که منجر به رخداد قسمت اصلي داستان مي شود، حياتي است. اگر داستان چنين هسته اي ندارد، خودتان آن را بسازيد و هنگامي که به قسمتي نزديک مي شويد که کودک بايد وارد عمل شده و پيش بيني خود را انجام دهد، آنها را از طريق حس کنجکاويشان به پيش بيني موضوع سوق دهيد.
اينشتين مي گويد: ” اگر شما نميتوانيد مطلبي را به سادگي توضيح دهيد، به اندازه کافي آن را درک نکرده ايد.” درک واقعي از يک موضوع در واقع معادل توانايي ترجمه و تبديل آن به يک داستاني است که براي ديگران قابل درک باشد.
از فرزندان خود دعوت کنيد تا آنچه را که در مدرسه مي آموزند در قالب يک داستان براي بچه هاي کوچکتر وصف کنند. آنها يک تجربه احساسي مثبت را از توجه شما به آنچه که آنها به اشتراک مي گذارند، کسب مي کنند و از احساس داشتن حافظه اي قوي که قابليت تبديل اطلاعات به داستان را دارد، لذت مي برند.
با تبديل آموزه ها به يک داستان براي کودکان، حقايق جالب تر مي شوند، حالت اضطراب مثبت مغزشان فعال شده و به چارچوب ها و حافظه پايدار مي رسند. مستقل از اين که داستان فوق توسط شما يا بچه هايتان ايجاد شده باشد، حافظه و سابقه ذهني يک داستان، آموزه هاي جديد را به چارچوب قوي حافظه تعبيه شده در مغزتان متصل مي کند و اين اتفاق از زماني که اولين قصه خواب را به آنها گفته ايد، افتاده است.
يک موضوع بسيار مهم ديگر در قصه گويي براي کودکان انتخاب کتاب و قصه ي مناسب براي سن و موقعيت آن هاست که در چندين مقاله در همين سايت اطلاعات و راهنمايي هاي کاملي براي والدين گرداوري کرده ايم. انتخاب مناسب شما به مراتب تاثير مثبت قصه را در رشد و شخصيت کودکتان بيشتر مي کند و شما را به سمت مقصودتان هدايت مي کند.
هنگام بازي، ممکن است که داستان جنگ بين سربازان را روايت کنيد، يا رويدادي را در يک ميهماني چاي بازي کنيد و يا اين که در زمان و مکان به حرکت درآييد و به
هنگام بازي کردن، نيازي به آغاز، ميانه و پايان نداريد. تنها چيزي که براي اين کار
اما هنگامي که
شما به عنوان يک قصه گو بايد اجازه دهيد تا واژه هاي قصه، بر لحن و شيوه حرکات شما اثر بگذارد. گويي که در آن لحظه در ميان ماجراي
قصه گويي يعني با زبان و شيوه قصه گويي ويژه خود، در درون قصه قرار بگيريد. تلاش نکنيد که از صدا يا حرکات و رفتار يک قصه گوي ديگر تقليد کنيد. برخي از قصه گو ها عادت دارند که صاف و بي حرکت بايستند. برخي ديگر هنگام قصه گويي مدام حرکت مي کنند. برخي صداهاي خنده دار را چاشني قصه مي کنند و برخي ديگر با زبان و لحن ساده خود قصه مي گويند. مهم اين است که خودتان باشيد و اجازه دهيد تا فضاي داستان، شما را به بازي و واکنش برانگيزاند.
تمرين: يک قصه قومي محبوب را انتخاب کنيد:
گام1. از بخش هاي مهم هر صحنه از داستان که تاثير اساسي در روند آن دارند، يک برگه کوتاه يادداشت تهيه کنيد. اين يادداشت، يک نقشه است که خط اصلي داستان را به شما يادآوري مي کند، حتي اگر کمي از آن منحرف شويد. در هنگام قصه گويي ممکن است بخواهيد به شاخ و برگ آن بيفزاييد. قصه گوها در طول تاريخ، بارها روايت هاي تازه اي از قصه ها ساخته و پرداخته اند. از افزودن روايت تازه خودتان به اين گنجينه نهراسيد.
گام 2. اکنون شروع کنيد به نوشتن نخستين صحنه از قصه خود. به يادداشت خود و خلاقيت خود تکيه کنيد. نوشته خود را در ميان جمع بخوانيد و از ايده هاي ديگران بهره ببريد. شايد تصميم بگيريد تا در ترتيب رويدادهاي صحنه تغيير دهيد يا در يادداشت خود از نماي کلي صحنه تغييري به وجود آوريد. نگران نشويد، ممکن است پيش از رسيدن به ترتيب مناسب رويدادها در قصه، بارها و بارها يادداشت خود را تغيير دهيد.
هنگام نوشتن يک صحنه تازه از قصه، از خود اين پرسش ها را بکنيد. پاسخ ها، چارچوب صحنه را تشکيل خواهد داد:
جزئيات ديدني ها، شنيدني ها، چشيدني ها، بو کشيدن ها، طعم ها و لمس کردن ها را در صحنه مورد نظر فهرست کنيد. تصور کنيد که گفت و گوي بين شخصيت هاي قصه را مي شنويد.
همزمان گفت و گويي از صحنه را در ذهن تصور کنيد و آن را اجرا کنيد. مي توانيد از کسي به عنوان منشي کمک بگيريد تا همان طور که شما گفت و گو ها را تصور و اجرا مي کنيد واژه هايي را که هر يک از شخصيت ها بر زبان مي آورد يادداشت کند. به نوبت به جاي شخصيت هاي مختلف حرف بزنيد و وانمود کنيد که مانند آن ها رفتار مي کنيد و سخن مي گوييد.
گام سوم. تصور کنيد که يکي از شخصيت هاي داستان هستيد. اکنون صحنه را از زاويه ديد اين شخصيت بنويسيد. مطمئن شويد که هيچ چيز را، از ديدن، شنيدن، بوييدن، چشيدن و لمس کردن از دست ندهيد. وانمود کنيد که شخصيت مورد نظرتان هستيد و قصه را با صداي بلند از زبان او تعريف کنيد. به اين ترتيب مي توانيد با تمام شخصيت هاي قصه تان به خوبي انس بگيريد.
گام چهارم. اکنون خود را به جاي شنونده ها بگذاريد. با کمک گفت و گوي بين شخصيت ها و روايت قصه از زبان هريک از شخصيت ها، و آن چه خود و دوستان تان نوشته ايد، قصه را با تکيه بر تصويرهاي ذهني خود بارديگر بنويسيد. اکنون قصه را با صداي بلند تعريف کنيد. هنگامي که به جاي شخصيت هاي داستان حرف مي زنيد خود را آزاد بگذاريد تا مانند آن ها رفتار کنيد و حرف بزنيد. گاهي شما جزئيات صحنه را که در ذهن خود مجسم کرده ايد براي شنوندگان توصيف مي کنيد. گاهي نيز خود را به جاي شخصيت ها مي گذاريد و احساس آن ها را درک مي کنيد. به خودتان اجازه دهيد تا در ميان ماجراي داستان قرار بگيريد و براي شنوندگان بگوييد که چه دارد در آن دنيا اتفاق مي افتد.
تا اين جا شما مي توانيد:
اکنون، قصه را بارها و بارها با به کار بردن انواع صدا ها و ژست ها اجرا کنيد. مطمئن شويد که روند قصه را به خوبي مي دانيد اما نياز نيست که جريان داستان و گفت و گو ها را به خاطر بسپريد. در اين صورت خط کلي قصه را آن گونه که تعيين کرده ايد در ذهن داريد و دست خود را براي تغييرات ناچيز آن باز مي گذاريد.
در هر بار اجرا، بايد اجازه دهيد قصه در شما زندگي کند. به اين ترتيب درمي يابيد که هر قصه يک تجربه تازه است. يک قصه گوي ماهر، به ويژگي ها و شخصيت هر داستان واکنش نشان مي دهد. قصه گفتن مانند نقاشي کردن با بدن و صدا است. اگر در نقاشي، همه صفحه را با رنگ بپوشانيد زيبايي به دست نمي آوريد و تصويري هم خلق نمي کنيد. در قصه گويي هم اگر بيشتر از اندازه حرکت يا صدا کنيد شنونده نمي تواند خط داستان را دنبال کند. اجازه دهيد همه چيز خود به خود پيش رود.
براي همه چيز برنامه ريزي نکنيد، در عوض همزمان با آماده شدن براي قصه گويي، خود را رها کنيد و به خودتان اجازه دهيد که بازي کنيد. خجالت نکشيد. امتحان کنيد. هنگامي که بارها و بارها قصه را بازگو کرديد، درمي يابيد که بسياري از لحظه ها و حرکت ها خود به خود در اجراهاي مختلف تکرار مي شوند. به احتمال زياد، اين ها حرکات و صداهاي مناسب هستند اما با اين حال، ژست هاي تازه و صداهاي جالب و مناسب ديگر هم کم کم پيدا مي شوند و شما بايد اجازه دهيد تا بر روي حرکات شما اثر بگذارند. شنونده از ديدن خطرکردن شما لذت مي برد. بنابراين، نترسيد و خود را به ميان قصه اندازيد. بگذاريد صداي تان بلند تر و نرم تر شود و قدرت بگيرد. خود را رها کنيد تا تمام بدن تان در اجراي حرکات شرکت کند.
همواره به خاطر داشته باشيد نخستين کسي که از قصه گويي شما لذت مي برد، خودتان هستيد! هنگامي که از اجراي خود خشنود شديد، آن را براي دوستان و نزديکان تان اجرا کنيد.
اگر کودک در خانواده داشته باشيد و براي او کتاب جالبي بخوانيد؛ متوجه خواهيد شد که چندين بار از شما درخواست
ميکند که همان کتاب را برايش بخوانيد. شايد بعضي وقتها تکرار درخواست خواندن کتاب آنقدر زياد شود که شما را
متعجب کند، اين حالت در مورد ديدن
چرا چنين اتفاقي ميافتد؟ وقتيکه بيشتر دقيق ميشويم، ميبينيم هر بار که داستان را براي کودک ميخوانيم او به يک
بُعد از داستان، دقت ويژهاي ميکند؛ بهعنوانمثال، دفعهي اول پيگير ماجراي داستان است تا ببيند که اتفاقهاي داستان
چگونه شروع شده و چگونه تمام ميشوند و چه سرانجامي براي شخصيتهاي داستان پيش ميآيد ولي در دفعههاي بعد
به چيزهاي ديگري دقت ميکند؛ مثلاً در دفعهي دوم احتمال دارد که عکسهاي کتاب برايش جذابتر باشند و در دفعهي
سوم نوع روابطي که در داستان است توجه کودک را بيشتر جلب کند؛ مثلاً اين شخص، خواهر آن شخص ديگر است و
همين حالت است که داستان را براي کودک جذاب ميکند البته خيلي از اتفاقات براي کودکان، بکر و ناشناخته است و آنها
در کتابي که برايشان خوانده ميشود سعي ميکنند که اين ارتباطات را کشف کنند، ارتباطاتي که به نظر ما بزرگسالان،
خيلي عادي هستند.
(چرا بايد مثل کودکان کتاب بخوانيم!)
حالا ميخواهيم همين روش را در نوشتن کتاب خودمان به کار ببريم. بياييد در نوشتن کتاب، ما هم کودک بشويم،
منظورم از اين سخن اين است که يکي از بهترين روشها براي اينکه
يکي از کتابهايي که به نظرتان در رشتهي کاري شما جزو کتابهاي شاخص است و منظورتان اين است که درنهايت،
کتابي به آن سبک و سياق بنويسيد را انتخاب کنيد و چندين بار آن را بخوانيد؛ آنقدر بخوانيد که زواياي پنهان آن کتاب
براي شما روشن شود؛ بهعنوانمثال، اگر ميخواهيد داستان بنويسيد؛ يک کتاب داستاني خيلي شاخص در رشتهي خودتان
انتخاب کرده و آن را چندين بار خوانده و سپس سؤالهاي در پي آمده را از خود بپرسيد:
(چرا بايد مثل کودکان کتاب بخوانيم!)
اگر ميخواهيد کتابي کاربردي بنويسيد باز با همين روش، کتاب کاربرديِ مدنظر و موردپسندتان را چندين بار بخوانيد و
متوجه شويد که نويسنده چه روشها و شگردهايي به کار برده که کتابش مورد استقبال قرار گرفته است.
جمعبندي من اين است که بهترين روش براي نوشتن يک کتاب خوب، خواندن متعدد و چندينبارهي کتابي است که قبلهي
کار ما است. شما هم حتماً اين کار را انجام دهيد.
درباره این سایت